المواضيع الأخيرة
اكنون الخميس يوليو 04, 2024 2:14 am ميباشد
12 رکورد يافت شد
نماد 666 در لا به لاي زندگي روزمره
عبارت www آنطور که تبلیغ شده است، مخفف World Wide Web می باشد و آنطور که امروزه رايح شده است، اول تمامی نشانی های اینترنتی را تشکیل می دهد. اما متخصصان امور کامپيوتر و شبکه به خوبی از این موضوع اطلاع دارند که استفاده از www بر اول نشانی های اینترنتی هیچ ضرورتی ندارد و معلوم نیست که چرا رایج شده است.در زبان عبری و همچنین لاتین، نشانه های مجزایی برای نشان دادن اعداد وجود ندارد و اعداد را با ترکیب حروف نشان می دهند. در زبان عبری برای نشان دادن اعداد از ابجد حروف بهره گرفته میشود.
حرف W در زبان انگلیسی معادل حرف واو زبان عبری است که عدد ابجد آن معادل 6 میباشد. به این ترتیب www معادل عدد 666 میباشد.
![Erfan - جستجو Hebrew11](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/hebrew11.gif)
- في الجمعة أبريل 03, 2009 1:02 pm
- ابحث في: آخرالزمان
- عنوان: نماد 666 در لا به لاي زندگي روزمره
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 2813
ویژه نامه تخصصی فرادرمانی مجله طب کل نگر منتشر شد.
ویژه نامه تخصصی فرادرمانی مجله طب کل نگر (شماره 16) منتشر شد.![Erfan - جستجو Main](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/main.jpg)
- في الجمعة أبريل 03, 2009 9:38 am
- ابحث في: اخبار و گفتگوي عمومی
- عنوان: ویژه نامه تخصصی فرادرمانی مجله طب کل نگر منتشر شد.
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 2324
گزارش رفع انسداد عروق کرونر با انجام « فرادرمانی»
گزارش رفع انسداد عروق کرونر در مدت 8 روز با انجام « فرادرمانی»مقدمه:
ایسکمی به معنای عدم وجود اکسیژن در نتیجه کاهش خونرسانی می باشد. علل ایسکمی میوکارد ( عضله قلبی) عبارتند از:
1- کاهش خونرسانی
2- افزایش نیاز میوکارد به اکسیژن
از جمله عللی که سبب کاهش خونرسانی میو کارد می شوند می توان به تنگی عروق کرونر و کاهش میزان اکسیژن خون اشاره کرد. تنگی عروق کرونر از این موارد ناشی می شود:
- آتروسکلروز
- اسپاسم عروق رکونر
- ترومبوز شریانی
- آمبولی شریانی
- بیماری های مادرزادی عروقی
شایعترین علت ایسکمی میوکارد بیماری آتروسکلروتیک شریان های کرونر اپیکارد می باشد.
روشهای تشخیص:
- الکتروکاردیوگرافی
- تست ورزش
- آزمون استرس به همراه اکوکاردیوگرافی
- آزمون استرس به همراه اسکن رادیونوکلیید SPECT (Single Photon Emission Computed Tomography)
SPECT قلب یک روش تصویربرداری با استفاده ازماده رادیواکتیو است. در این روش یک ماده رادیو اکتیو
(تالیوم یا تکنسیوم) به عنوان نشانگر داخل خون تزریق می شود و سپس مجموعه ای از تصاویر از قلب تهیه می شود. کامپیوتر این تصاویر را به صورت تصویر لایه لایه از قلب آماده می کند. این روش در حالت استراحت، فعالیت و یا استرس ایجاد شده به وسیله دارو، قابل انجام است و وضعیت خونرسانی به دیواره عضلانی قلب را نشان می دهد. با این روش موقعیت محلهای دچار نقص خونرسانی ( ایسکمی ) مشخص می شود.
درمان بیماری ایسکمیک قلب شامل :
- برطرف کردن عوامل تشدید کننده ( چاقی، مصرف سیگار، فشارخون بالا، بیماری ریوی، ...)
- درمان عوامل خطر ساز ( چربی خون بالا، سیگار، دیابت ملیتوس، چاقی،...)
- درمان دارویی ( نیترات ها، بتابلوکرها،آنتاگونیست های کلسیومی، داروهای ضد پلاکت )
- درمان جراحی ( بای پس عروق کرونر به کمک گرافت (Coronary Artery Bypass Grafting)، باز کردن عروق کرونر از راه پوست (Percutaneus Coronary Intervention PTCI)می باشد.
درمانهای دارویی قادر به بر طرف کردن کامل انسداد در عروق کرونر نیستند و در مواردی لازم می شود که انسداد از طریق جراحی رفع شود. در مجموع ، باز کردن عروق کرونر از راه پوست در برطرف کردن درد آنژین، مؤثرتر از درمان طبی عمل می کند. این عمل می تواند به صورت آنژیوپلاستی از راه پوست (Percutaneus Transluminal Coronary Angioplasty PTCA) و یا جایگذاری استنت (Stent) (لوله باریکی که برای باز ماندن رگ، درون آن قرار داده می شود) انجام شود.
بای پس عروق کرونر به کمک گرافت، یک عمل جراحی سنگین و پر هزینه است و دارای عوارض جراحی های بزرگ می باشد. باز کردن عروق کرونر از راه پوست عملی سبکتر و کمتر تهاجمی است اما دارای عوارضی از قبیل:
- دیسکسیون ( پارگی ) شریان
- ترومبوز ( ایجاد لخته در عروق )
- انسداد شریان
- ایسکمی غیر قابل کنترل
- نارسایی بطنی
می باشد.
معرفی بیمار:
بیمار خانم 55ساله که در شهریور 1386 دچار درد فشارنده قفسه سینه به مدت 15 دقیقه شد. روز بعد به یک مرکز پزشکی مراجعه کرد و در EKG ( الکتروکاردیوگرام)مشکل خاصی مشاهده نشد. سپس اکوکاردیوگرافی انجام شد ، که آن هم کاملا" طبیعی بود. اما پزشک معالج توصیه به انجام «SPECT » نمود.
در این بررسی کاهش فعالیت رادیواکتیو در انتهای قسمت قدامی دیواره بین بطنی دیده شد. با توجه به وجود این نشانه ایسکمی ، پزشک معالج توصیه نمود هر چه زودتر آنژیو پلاستی ( رفع گرفتگی عروق کرونر با وارد کردن کاتتر به درون رگ ) برای بیمار انجام شود(ضمیمه 1،2).
زمان شروع مشکل، بیمار مشغول گذراندن ترم 2 " فرادرمانی" بود وبالطبع روزانه ارتباطات را انجام می داد. در دو ارتباط اول پس از بروز درد مذکور ، بیمار دچار تشدید درد و تعریق شد، اما در روزهای بعد در زمان ارتباط مشکلی نداشت. بیمار 8 روز پس ازانجام SPECT که نشاندهده گرفتگی عروق کرونر بود به منظور باز کردن انسداد تحت آنژیوپلاستی از طریق پوست قرار گرفت. اما در کمال تعجب هیچ انسدادی در رگها دیده نشد و آنژیوپلاستی برای بیمار انجام نشد.(ضمیمه 2،3)
بیمار در فاصله انجام « تالیوم اسکن » و « آنژیوپلاستی» تنها ارتباطات فرادرمانی را روزانه انجام داده بود.
بحث:
بیماری که بر اساس ایسکمی مشخص شده SPECT قلب کاندید آنژیو پلاستی است قاعدتاً در آنژیوگرافی در کرونر انسداد قابل توجهی خواهد داشت واین انسداد با درمانهای دارویی ظرف 8 روز از بین نخواهد رفت. به علاوه این بیمار در این مدت از درمان دارویی هم استفاده نکرده بود.
روش های درمانی جراحی رفع انسداد عروق کرونر، همگی پرهزینه و دارای عارضه می باشند. در بعضی افراد هم به دلیل مشکلات طبی و بیماری های زمینه ای دیگر انجام جراحی مقدور نیست. به علاوه انسداد می تواند مجدداً در رگهای ترمیم شده ایجاد شود که جراحی مجدد این عروق مشکلتر خواهد بود.
از آنجا که" فرادرمانی" درمانی ریشه ای و نه علامتی است ، انتظار عود درد و انسداد را در این بیمار نداریم. پی گیری بیمار در سالهای آینده این مطلب را تأیید خواهد کرد.
نتیجه گیری:
تا کنون هیچ روش درمانی نتوانسته ظرف چنین مدت کوتاهی و بدون استفاده از دارو یا اقدام تهاجمی دیگر، انسداد عروق کرونر را رفع نماید.
این روش بدون هزینه، بدون عارضه، قابل انجام در همه سنین و کلیه شرایط طبی است. انتظار عود در این روش وجود ندارد.
این گزارش تأییدی بر گسترده بودن طیف بیماری های قابل درمان با فرادرمانی است.
رضایت نامه:
بیمار از نشر این گزارش کاملاً رضایت دارد.
دیدگاه بیمار:
بیمار از نتایج درمان خود بسیار راضی وبهبودی سریع خود را مدیون روش فرادرمانی میداند.
مستندات:
گزارش و اصل آزمایشات و سایر مدارک پزشکی بیمار در دفتر مجله موجود است
فرادرمانگر:
دکتر شیلا میرزاده-دکتر ویدا پیرزاده
منابع:
۱- طاهری،م.ع.، انسان از منظری دیگر- نشر بیژن
2-Fauci,A.S,et al Harrison's Principles of Internal Medicine, 17th Edition,2007
ضمائم :
![Erfan - جستجو 5-1](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-1.jpg)
![Erfan - جستجو 5-2](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-2.jpg)
![Erfan - جستجو 5-3](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-3.jpg)
![Erfan - جستجو 5-4](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-4.jpg)
![Erfan - جستجو 5-5](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-5.jpg)
![Erfan - جستجو 5-6](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-6.jpg)
![Erfan - جستجو 5-7](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-7.jpg)
![Erfan - جستجو 5-8](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/5-8.jpg)
- في الجمعة أبريل 03, 2009 9:30 am
- ابحث في: فراپزشکي
- عنوان: گزارش رفع انسداد عروق کرونر با انجام « فرادرمانی»
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 5036
گزارش درمان قطعی مدولوبلاستوم مخچه ای با استفاده از « فرادرمانی »
مقدمه:مدولوبلاستوم، 20% تومورهای بدخیم دوران کودکی را شامل می شود. در سنین 10-5 سال شایعتر است.نسبت ابتلا در پسرها بیشتر از دختر هاست( 2- 1.3 برابر).این تومور در ورمیس مخچه و کف بطن چهارم تشکیل می شود. علائم آن شامل افزایش فشار داخل جمجمه، هیدروسفالی انسدادی( تجمع مایع مغزی – نخاعی در جمجمه )، آتاکسی( اختلال راه رفتن )، متاستاز به مایع مغزی – نخاعی و تحت فشار قرار گرفتن نخاع است. درمانهای رایج شامل جراحی و پرتو درمانی به همراه شیمی درمانی است. از کورتیکوسترویید ها برای کاهش فشار داخل جمجمه استفاده می شود. با درمانهای رایج در بهترین حالت، طول عمر پنج ساله 55-44% و یا طول عمر 10-5 ساله 80-50% گزارش شده و محو شدن کامل توده شایع نیست. در بیمار مورد گزارش که از " فرادرمانی" به همراه درمانهای رایج استفاده کرده است، توده بدخیم کاملاً از بین رفته، عود و متاستاز وجود نداشته و بیمار بعد از گذشت چهارسال بدون هیچ مشکلی در قید حیات است.
معرفی بیمار:
بیمار، پسر 9 ساله فرزند اول خانواده .متولد شده با روش سزارین.سابقه بستری بیمارستانی یا بیماری دیگری نداشته. پدر و مادر نسبت خانوادگی با هم ندارند. سابقه بدخیمی در اقوام درجه اول وجود ندارد.
در پنج سالگی دچار انحراف چشم و بدخلقی شد. سه روز بعد از ایجاد علائم با انجام CT SCAN
در تاریخ 4/7/1383 وجود توده در ناحیه مخچه مشخص می شود. در تاریخ 16/3/1383 تحت جراحی برداشت کامل توده و شانت گذاری قرار می گیرد.
پاتولوژی توده برداشت شده، مدولوبلاستومای نوع تیپیک را نشان می دهد.(ضمیمه 1)
در MRI 2/9/1383 هیچ توده ای دیده نمی شود.(ضمیمه 2)
از تاریخ 7/9/1383 تا 2/7/1384 به مدت یک سال تحت شیمی درمانی قرار می گیرد..
در MRI 11/7/1384 یک توده نزدیک بطن چهارم مشاهده می شود. با توجه به برداشت کامل تومور در جراحی و عدم وجود توده در تصویر برداری قبلی ، جراح عود تومور را مطرح می کند.(ضمیمه 3)
MRI انجام شده در تاریخ 17/12/1384 مشابه MRI قبلی است. (ضمیمه 4)
بیمار به مدت 20 جلسه تحت پرتو درمانی قرار گرفت.
در MRI 15/6/1385 همچنان یک ضایعه کوچک پشت بطن چهارم در سمت چپ دیده می شود.(ضمیمه 5)
طبق نظر جراح و انکولوزیست معالج ،جراحی مجدد یا شیمی درمانی و پرتو درمانی لازم نبوده و کنترل شش ماهه توصیه می گردد.
در MRI 17/12/1384 ضایعه قبلی با مختصر اثر فشاری روی بطن چهار، همچنان دیده می شود.
از مهر ماه 1385 توسط یک فرادرمانگر ارتباطات فرادرمانی به صورت حضوری یا تلفنی برای بیمار شروع شد. درMRI 5/10/1385 بعد از گذشت 15 ماه از شروع " فرادرمانی" هیچ توده ای در ناحیه مخچه و بطن چهارم دیده نمی شود. در این مدت بیمار درمانهای رایج را دریافت نمی کرد.(ضمیمه 6)
بیمار در جریان بیماری، دچار اختلالات رفتاری به شکل عصبانیت و تحریک پذیری شده بود که پس از شروع فرادرمانی بهبود پیدا کرد. سردرد و انحراف چشمها نیز بهبود یافته است. هیدروسفالی بهبود یافته است ، البته بیمار شانت مغزی هم دارد.
در MRI 1/5/1386 نیز اثری از توده دیده نمی شود.(ضمیمه 7)
در آخرین MRI انجام شده در تیر ماه 1387 همچنان اثری از توده دیده نمی شود.
در حال حاضر بعد از گذشت چهار سال از شروع بیماری، بیمار همچنان بدون عود ، متاستاز و ناتوانی زنده است.
از ابتدای سال 1387 دیگر " فرادرمانی" برای بیمار انجام نمی شود. بیمار هیچ درمان دیگری دریافت نمی کند.
بحث:
این بیمار، اولین مورد مدولوبلاستومای درمان شده با فرادرمانی است. اما اولین توده بدخیم درمان شده با این روش نیست. روشهای درمانی رایج پزشکی که سلولهای سرطانی را از بین می برند، شامل شیمی درمانی و پرتو درمانی به سلولهای سالم نیز آسیب می رسانند. در جراحی نیز همیشه خطر آسیب به اعضای دیگر وجود دارد به اضافه این مطلب که جهت پیشگیری از باقیماندن سلولهای بدخیم همیشه مقداری از بافت سالم اطراف نیز باید برداشته شود. در این روش ها مانند مورد معرفی شده، همیشه خطر عود به علت اندک سلولهای بدخیم باقیمانده وجود دارد. در "فرادرمانی" بدون هیچگونه آسیب به سایر سلولها یا اعضا ترمیم انجام شده و سلولهای سرطانی با مکانیسم احتمالی تبدیل ماده به انرژی و انرژی به آگاهی از بین می روند. در واقع روشهای درمانی رایج به حذف و کنترل معلول و "فرادرمانی" به رفع علت می پردازد.
نتیجه گیری:
مورد معرفی شده نشان دهنده مؤثر بودن فرادرمانی در درمان سرطانهاست. گرچه این بیمار قبلاً درمانهای رایج را دریافت کرده بود اما در پایان دوره پرتو درمانی، توده عود کرده همچنان وجود داشت و از زمان آغاز " فرادرمانی" به بعد دیگر درمانهای رایج را دریافت نکرد. بنابراین می توان از بین رفتن توده عود کرده را به " فرادرمانی" نسبت داد.
از آنجا که حداکثر طول عمر مبتلایان به این بیماری 10 سال است، معرفی نمودن این مورد در چند سال آینده ارزش بسیار زیادی خواهد داشت.
" فرادرمانی " می تواند به عنوان یک روش درمانی نوین دریچه ای جدید در درمان سرطانها و سایر بیماریهای صعب العلاج بگشاید.
رضایت نامه:
خانواده بیمار از نشر این گزارش کاملاً رضایت دارد.
دیدگاه بیمار:
بیمار بدلیل کمی سن نظر خاصی راجع به این روش نداشته اما والدین بیمار اثر مطلوب فرادرمانی را تایید میکنند.
مستندات:
گزارش و اصل کلیشه های ام آر آی و سایر مدارک پزشکی بیمار در مجله موجود است.
نویسنده و فرادرمانگر:
آقای محمد علی طاهری-دکتر سروش عازمی خواه-دکتر سوشیانت عازمی خواه
منابع:
1- طاهری،م.ع.، انسان از منظری دیگر- نشر بیژن،1387
2- Behrman,R.E, Kliegman,R.M, Nelson Text Book of Pediatrics, 18 ed.
3- Jackler,B., Neurotology, 2nd Edition
ضمائم :
![Erfan - جستجو 2-1](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-1.jpg)
![Erfan - جستجو 2-2](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-2.jpg)
![Erfan - جستجو 2-3](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-3.jpg)
![Erfan - جستجو 2-4](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-4.jpg)
![Erfan - جستجو 2-5](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-5.jpg)
![Erfan - جستجو 2-6](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-6.jpg)
![Erfan - جستجو 2-7](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/2-7.jpg)
- في الجمعة أبريل 03, 2009 9:24 am
- ابحث في: فراپزشکي
- عنوان: گزارش درمان قطعی مدولوبلاستوم مخچه ای با استفاده از « فرادرمانی »
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 7638
گزارش بهبود عیب انکساری چشم با فرادرمانی
مقدمه:تصاویر اجسام در چشم توسط یک سیستم سه لنزی شامل مایع زلالیه، عدسی و زجاجیه روی پرده شبکیه تشکیل می شود. در عیوب انکساری چشم تصویر دقیقاً روی شبکیه تشکیل نمی شود. اگر تصویر اجسام در جلوی شبکیه تشکیل شود، چشم دچار «نزدیک بینی» (Myopia) و اگر تصویر در پشت شبکیه تشکیل شود چشم دچار « دوربینی» (Hyperopia) است.
«پیرچشمی» ((Presbyopia :
عبارت است از کاهش قدرت تطابق که با پیشرفت سن رخ می دهد. این عیب با اشکال در خواندن حروف ریز چاپی یا افتراق بین اجسام ریز مشخص می شود. بیشتر نوزادان در هنگام تولد « دوربین » هستند و در دوره نوجوانی به حالت طبیعی می رسند.« پیر چشمی » در دهه پنجم زندگی بروز می کند. بر خلاف تصور عامه « نزدیک بینی» با افزایش سن کاهش نمی یابد و با افزایش سن « دوربینی» ایجاد نمی شود. عیوب انکساری ارثی بوده و توارث پیچیده ای داشته و با فاکتورهای متعددی بستگی دارد. بهبود خودبخود برای عیوب انکساری چشم وجود ندارد. برای اصلاح این عیوب از عینک، لنزهای تماسی، جراحی انکساری قرنیه (Keratorefractive Surgery و لنزهای داخل چشمی استفاده می شود.
معرفی بیمار:
بیمار آقای 79 ساله که از 20 سال قبل دچار مشکل بینایی شد و از 8 سال پیش به دلیل عیوب انکساری چشم از عینک استفاده می کرد. از بهمن 1385به دلیل مشکلات قلبی، فشار خون، آسم، درد مفصلی و مشکل بینایی تحت ارتباط فرادرمانی قرار گرفت. پس از شروع فرادرمانی در معاینات تغییر نمره عینک مشخص شد.(ضمیمه 1؛2).سایر آزمایشات بیمار در ضمیمه 3 موجود است.
![Erfan - جستجو Jadval1](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/jadval1.jpg)
بحث:
در سن این بیمار انتظار نداریم شماره عینک تغییر چندانی کند. البته " پیر چشمی " و کاتاراکت ( آب مروارید) از مواردی هستند که در این سن شماره عینک را تغییر می دهند. روند ایجاد کاتاراکت با افزایش سن منجر به افزایش قطر قرنیه و تمایل چشم به نزدیک بینی می شود. البته هم تغییر نزدیک بینی و هم دوربینی می تواند در اثر کاتاراکت ایجاد شود. در مورد این بیمار درجه نزدیک بینی کم شده به طوری که چشم راست از این نظر طبیعی شده و نیاز به عینک ندارد و چشم چپ هم از 2+ به 0.75 + رسیده و چه بسا تا زمان نوشته شدن این مقاله طبیعی شده باشد.
درجه دوربینی چشم راست و چپ هم هردو کاهش پیدا کرده به طوریکه چشم راست از 4.25+ به 2.5+ و چشم چپ از 3.75+ به 3 رسیده است.
اگر بخواهیم این تغییرات را به ایجاد و پیشرفت کاتاراکت نسبت دهیم باید در معاینه درجات قابل توجهی از کاتاراکت وجود داشته باشد. که در معاینه چشم چپ علائمی از کاتاراکت وجود نداشته و در چشم راست در تاریخ 10/9/86 تمایل به ایجا کاتاراکت گزارش شده. تغییرات شماره عدسی ها به این اندازه را نمی توان با میزان کاتاراکت بیمار مطابقت داد.
لازم به ذکر است که سایر بیماری ها و مشکلات این بیمار نیز پس از فرادرمانی در مسیر بهبود قرار گرفتند به طوریکه فشار خون بیمار از میانگین 100/170 به 80/140 رسید. دردهای مفصلی کاهش یافت و میزان مصرف دارو برای رفع تنگی نفس نیز بسیار کمتر شد.
به دلیل موجود نبودن مدارک کافی و عینی (Objective) نبودن تغییرات در این مقاله به جزییات بهبود دیگر بیماری ها پرداخته نشد.
نتیجه گیری:
غیر از جراحی تا به حال روشی برای درمان عیوب انکساری چشم وجود نداشته است. عینک و لنز نیز وسایلی برای اصلاح این عیوب هستند. جراحی نیز برای هر نوع و درجه ای از عیوب انکساری قابل اجرا نیست. در این بیمار سه ماه پس از شروع "فرادرمانی" تغییر شماره عینک به سمت بهبود آغاز گشت.
بیمار مورد معرفی شاهدی بر عدم وجود هر گونه محدودیت از جمله محدودیت سنی در روش " فرادرمانی" است.
رضایت نامه:
بیمار از نشر این گزارش کاملاً رضایت دارد.
دیدگاه بیمار:
بیمار کاملا از نتایج درمان خود راضی می باشد.
مستندات:
گزارش و اصل آزمایشات و نتایج معاینات بیمار در مجله موجود است.
فرادرمانگر:
دکتر آزاده خدادوست-دکتر حمیدرضا توتونچی
منابع:
1- طاهری.م.ع،انسان از منظری دیگر- نشر بیژن 1387.
2-Kanski J.J Heinemann Clinical Ophthalmology (2002)
ضمائم :
![Erfan - جستجو 1-1](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-1.jpg)
![Erfan - جستجو 1-2](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-2.jpg)
![Erfan - جستجو 1-3](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-3.jpg)
![Erfan - جستجو 1-4](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-4.jpg)
![Erfan - جستجو 1-5](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-5.jpg)
![Erfan - جستجو 1-6](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-6.jpg)
![Erfan - جستجو 1-7](https://2img.net/h/www.faradarmani.ir/interuniversal/medical/1-7.jpg)
- في الجمعة أبريل 03, 2009 9:12 am
- ابحث في: فراپزشکي
- عنوان: گزارش بهبود عیب انکساری چشم با فرادرمانی
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 4539
نمونه هاي برگردان موسيقي خوانندگان ايراني داخل کشور
» آلبوم : براي اولين بار» آهنگ : براي آخرين بار
» خواننده : احسان خواجه اميري
» شاعر : افشين يداللهي
» آهنگ ساز : احسان خواجه اميري
» تنظيم : احسان خواجه اميري
اصل: براي آخرين بار
برگردان: اميد نخواه ز يا رب
دانلود
- في الجمعة أبريل 03, 2009 8:04 am
- ابحث في: شعور و ضد شعور
- عنوان: نمونه هاي برگردان موسيقي خوانندگان ايراني داخل کشور
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 9943
محور وجودي، شعور و ضد شعور
محور وجودي، شعور و ضد شعور: مصاحبه صوتي با استاد محمدعلي طاهريفایل شماره یک http://faradarmani.ir/interuniversal/sound/mosahebeh1.mp3
فایل شماره دو http://faradarmani.ir/interuniversal/sound/mosahebeh2.mp3
فایل شماره سه http://faradarmani.ir/interuniversal/sound/mosahebeh3.mp3
فایل شماره چهار http://faradarmani.ir/interuniversal/sound/mosahebeh4.mp3
فایل شماره پنچ http://faradarmani.ir/interuniversal/sound/mosahebeh5.mp3
فایل شماره شش http://faradarmani.ir/interuniversal/sound/mosahebeh6.mp3
- في الجمعة أبريل 03, 2009 6:37 am
- ابحث في: شعور و ضد شعور
- عنوان: محور وجودي، شعور و ضد شعور
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 2014
هوش ظاهري و هوش باطني (IQ - WQ)
تجربه نشان می دهد که در طول تاریخ، هر چه هوش ظاهری بشر بیشتر شده است، گرایش های ناهنجار، راه های خطا ومسأله آفرینی و ایجاد معضل و بحران برای بشریت نیز بیشترشده است.روان شناسان در ابتدا با تعریف هوش هیجانی سعی کردند این آسیب را جبران نمایند. سپس با اضافه کردن انواع جدیدی از هوش تحت عنوان "هوش معنوی" و "هوش وجودی" که متوجه مفاهیمی نظیر مرگ و زندگی است، سعی در تکمیل تعریف خود نمودند.
اما این نقیصه عمیق در نگرش تئوریک روان شناسان، با اضافه کردن چند نوع هوش، مرتفع نخواهد شد. برخی نیز سعی کردند با تلفیق آموزه های دینی، تیز هوشان مصطلح خود را به بینشی تجهیز نمایند تا بلکه بتوانند برای کنترل هوش ظاهری آن ها از سوق به سمت ناهنجاری بهره بگیرند؛ در نتیجه به تعریف اصطلاحاتی نظیر بصیرت و روشن بینی روی آوردند. اما حقیقت این است که انسان با بکار گیری قابلیت های ذهنی، روانی و جسمی خود، راهی به کمال نخواهد داشت. هم چنان که سال ها تلاش، منجر به شناخت انسان از عملکرد ذهن و روان گردید، کشف قابلیت های وجودی نیز مستلزم پژوهش و تجربه نظریه های جدید خواهد بود.
از آن جا که اصطلاح هوش از سوی روان شناسان مصطلح شده و از منظر وسیع تر، آن چه ذیل این واژه تعریف می شود تنها متضمن معنی خرد یا عقل(Wisdom) است، در این مقاله، هوش مصطلح روان شناسان را که به ظاهر افراد باز می گردد، "هوش ظاهری" یا قابلیت بهرگیری از عقل می نامیم. در مقابل "هوش باطنی" چنین تعریف می شود:
قابلیت ایجاد، به وجود آوردن چیزی که وجود ندارد، آن چه از خارج ذهن و از طریق گیرنده های(سنسور) فرا ذهنی رخ داده، الهامات بشری را پدید می آورد و سبب رویت و شهود در خواب و بیداری می شود، بهره گیری از گیرنده های فرا ذهنی، توانایی استخراج اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه هستی، انگیزش ایجاد ذوق و عشق.
منشأ پیدایش علوم و کشف اولیه اختراعات و ابداعات، محصول اشتیاق يا بصیرت و روشن بینی حقیقی که در طول تاریخ با شیوع تیز هوشی ظاهری، رو به افول نهاده است، شهود و اشراق، نوآوری حقیقی، بهره مندی از اطلاعات الهامی، مستقل از تلقین و شرطی شدن و عامل کنترل هیجانات کاذب.
با فعال شدن سنسور فرا ذهنی، مغز نیز که نقش مترجم را بعهده دارد، در دریافت و ترجمه فعال تر می شود. لذا مغز افراد با تیز هوشی باطنی بسیار فعال تر از دیگران است. هوش باطنی، خفته و بالقوه است و برای فعال شدن و بالفعل در آمدن نیازمند محرک و انگیزه است. فعال شدن آن نیز موجب پرورش عقل و کشف استعدادهای غیر کاذب می گردد.
بر خلاف هوش ظاهری که فعالیت آن به حواس پنجگانه مربوط است، هوش باطنی با درک جهان پیرامونی به عنوان تجلیات ارتباط دارد و جمال الهی، هوش باطنی خفته را بیدار می سازد.
قانون حکمت هوشمندی هستی، به واسطه ی هوش باطنی فعال درک می شود و این هوش تابع اصل وحدت است و فاقد گوناگونی و تنوع می باشد. از این منظر همه انسان ها با هوشند، چرا که هر انسانی قابلیت دریافت شهودی رادارد و صرفأ لازم است سنسورهای شهودی وی در بخش ذهن فعال شود تا هوش نهفته در انسان نیز بیدار شود. به دنبال این فرایند، نیم کره راست مغز نیز ترجمه ی دریافت های آستانه ی درک فراذهنی را به زبان جسم انجام داده و پدیده ی الهام، خلاقیت و ایجاد رخ می دهد است. این پدیده در لحظه ی وقوع نیاز به زمان نداشته و نزدیک به صفر ثانیه رخ داده و همچنین پدیده ای فرازبانی بوده، در لحظه ی وقوع، وابسته به زبان انسان نیست و پس از دریافت است که فرد دریافت کننده آن را به زبان خود آن را بیان کرده و یا با علایم و نشانه ها آن را ثبت می کند(مانند نت های موسیقی که پس از الهام گرفتن به آهنگساز کمک می کند تا این الهام ثبت شود).
نیم کره راست مغز کانون ترجمه ی آفرینش های هنری و تجسمی توسط مغز نیز هست. با فعال شدن هوش باطنی در بخش «گیرنده های فراذهنی»، تراوشات فردی انسان ها بروز پیدا می کند و انسان دیگر تنها در معرض تراوشات عاریه ای نخواهند بود. بدین ترتیب استعدادهای ذاتی مبتنی بر خلاقیت نیز کشف و پرورش می یابد و افراد از بروز استعداد های القایی یا کاذب مصون خواهند بود.
همچنین فعال شدن هوش باطنی سبب کنترل هیجانات، ذخیره انرژی و مهار فعالیت های زاید و کنترل عقل تنازع بقا می گردد. هوش باطنی زمینه ادراکاتی پیرامون حقیقت هستی، فلسفه خلقت، تولد، مرگ و مفهوم کمال خواهد بود.
با این هوش، فاعلیت ها به قابلیت ها نزدیک تر می شود و در صد خطا برای شناسایی افراد خلاق پایین می آید و در نتیجه بازده آموزش و پرورش نسل جدید افزایش می یابد. «حافظه محوری» و «نمره محوری» جای خود را به «خلاقیت محوری» می دهد. از اینرو بازیگوشی و بعضی از موارد بیش فعالی افراد، تفسیر جدیدی پیدا می کنند و روشن می شود که اتلاف انرژی در افراد خلاق به دلیل تطابق نظام آموزشی با فعالیت ذهنی ایشان است. بدین ترتیب نظام آموزشی برای دریافت های افراد خلاق از گیرنده های فرا ذهنی که در بعضی موارد موجب بیش فعالی و عدم گنجایش آن ها در جسم شده است، اصالت قایل می شود و در این نظام آموزشی، فقدان خلاقیت ضعف به شمار می آید نه عدم دسترسی سریع و آسان به ماشین حافظه که در نظام کنونی حرف اول را می زند و کسی موفق است که حافظه ی خوبی داشته باشد.
درنظام آموزشی کنونی، اصولا بازیگوش ها ترد شده، مطلوب تلقی نمی شوند و ارزیابی دقیقی از بازیگوشی وجود ندارد، در حالی که در این نگرش اغلب بیش فعالان و بازیگوشان به دلیل فعال بودن سنسورهای فراذهنی آن ها و مشغولیت های ذهنی در خلق و ایجاد، دچارنا آرامی، بی قراری وعقب ماندگی در یاد گیری مصطلح می شوند.
نکته ی مهم این است که بار خلاقیت در زمینه های گوناگون، هرگز بر دوش کسانی که نمره بیست گرفته اند نبوده است؛ چرا که شکوفایی خلاقیت و فعال شدن هوش باطنی می تواند منجر به نمره بیست شود، اما نمره ی بیست الزاماً منجر به خلاقیت نمی شود.
به طور خلاصه، فقط نظام خلاق است که منجر به بصیرت می شود و زمینه ی نیل به سوی کمال را به وجود می آورد و بدین ترتیب جرایم به حداقل رسیده، انسان ها استقلال اندیشه و آزادی عمل خود را به دست می آورند.
واقعیت این است که انسان کنونی با خلق، ایجاد و آفرینش آشنایی دارد اما با کانون فعالیت های نرم افزاری خود در زمینه ی پردازش خلاقیت و دریافت های ذهنی از طریق سنسورهای فرا ذهنی آشنایی نداشته، تفسیر شفافیت و روشنی از نحوه ی عملکرد آن را کشف نکرده است.
به طور خلاصه آن چه بهره ی هوشی تلقی می شود و با IQ نمایش داده می شود در این جا آن را کمیت و مقدار عقل یا Wisdom Quantity می نامیم. در حالی که میزان هوش را که در واقع میزان خلاقیت و قابلیت ایجاد می باشد، آن را « میزان هوش» نامیده که در واقع کمیت پذیر نبوده، بلکه کیفیتی است و نمی توان به آن عدد داد. این کیفیت را با IQ یا (Intelligence Quality) نشان داده، بدین ترتیب مصداق مورد سنجش روان شناسان WQ و ملاک واقعی خلاقیت به معنی میزان ایجاد و خلق IQ خواهد بود.
سی سال تجربه دستاوردهای نوین در فرادرمانی، نشان می دهد راه فعال شدن هوش باطنی به کلی از راه های پرورش هوش مصطلح یا هوش ظاهری، متمایز است. فعال شدن هوش باطنی معادل امکان دریافت الهام، اشراق و شهود است که طی سال های اخیر دستاوردهای بی نظیر داشته است. نظیر:
ایجاد و نگرش شکل گیری نسبت به هستی و زندگی که موجب کمترین اضطراب، بیماری روانی و بیماری ذهنی می گردد و با دسترسی به حقایق، ناهنجاری شخصیتی سامان می یابد و تمایلات منفی دور می شود.
از جمله عینی ترین ثمرات آن بروز ذوق شعری در طیف وسیعی از افراد است که سابقه ای در این باب نداشته اند.
از این منظر "استعداد" نیز قابلیت به کارگیری نرم افزاری در وجود فرد تعریف می شود که نسبت به بقیه ی نرم افزار ها از امتیاز ویژه ای برخوردار است. بدین ترتیب تحریک بیرونی یک نرم افزار که منجر به استعداد کاذب یا استعداد القایی می شود، نامطلوب تلقی می شود و منجر به شکوفایی زمینه های بالقوه در وجود فرد نخواهد شد.
در این نگرش مهارت عبارت است از بهره گیری از حافظه ناخود آگاهی و خودکار شدن آن در خدمت عقل، مهارت های جسمانی، ذهنی، روانی، جسمی، جسمی- ذهنی، ذهنی- روانی و جسمی- روانی.
همچنین حافظه بخش ماشینی ذهن است و معادل هارد کامپیوتر. بنابراین حافظه نه جزیی از عقل است و نه جزیی از هوش. یعنی در واقع مستقل از هوش ظاهری و هوش باطنی بوده، صرفأ سیستم ضبط وقایع و مفاهیم است. البته بدون حافظه عقل معنی ندارد چرا که با نبود حافظه هیچ نرم افزاری قادر به فعالیت نیست. حافظه دارای انواع: بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و بساوایی است و به واسطه ی این نوع از حافظه، تصویر، صدا، بو، مزه، حجم و سطح و ... تداعی می شوند. حافظه مغزی، حافظه خود آگاهی، حافظه نا خودآگاهی و ... اقسام دیگر حافظه اند.
همان گونه که حواس پنجگانه، ورودی های ذهن انسان را از طریق جسم و مغز، تشکیل می دهند، گیرنده های ذهنی و فرا ذهنی، نیز اطلاعاتی را به ذهن مخابره می کنند. سنسور فرا ذهنی طی فرآیند ی فعال می شود و منجر به هوش باطنی می گردد. اما سنسور ذهنی که قابلیت تشخیص خارج از آستانه ی درک فیزیکی را دارد نیز یکی از مجراهای ورودی ذهن را شکل می دهد. بخشی از آن چه در خواب مشاهده می شود مربوط به گیرنده های ذهنی هستند که از گیرنده ها و حافظه ی ذهنی بهره می گیرند. مثال دیگری در همین راستا آستانه ی درک فیزیکی چشم است. می دانیم که چشم، قدرت تشخیص جداگانه ی فریم های فیلم سینما را ندارد؛ اگر کسی در اثر ممارست به این مهارت دست یابد به این معنا نیست که سنسور های فیزیکی چشم ناظر به تشخیص یک فریم از فیلم نایل شده است بلکه گیرنده های درک ذهنی فرد است که این تشخیص را به ذهن مخابره نموده، ذهن نیز آن را به مغز ارسال می کند و پس از آن ناظر نسبت به این تشخیص آگاه می شود. همچنین در مورد صداهایی که خارج از آستانه درک فیزیکی گوش انسان قرار دارند و افرادی قادر به تشخیص این دسته از اصوات می گردند.
- في الجمعة أبريل 03, 2009 6:34 am
- ابحث في: سايمنتولوژي
- عنوان: هوش ظاهري و هوش باطني (IQ - WQ)
- پاسخها: 1
- مشاهده شده: 3546
هوش ظاهري و هوش باطني (IQ - WQ)
IQ - WQنویسنده: استاد محمد علی طاهری
آن چه از بررسی تعریف صاحب نظرانی همچون گاردنر، هیلگارد، کسلر و... از هوش بر می آید، آن است که همگی "هوش" را قابلیت بهره گیری از نرم افزار های وجودی تعریف می کنند.
توانمندی هایی نظیر: استدلال، استنتاج، استقراء، تداعی، تجسم، محاسبه، آمار، تخمین، تجزیه و تحلیل، فهم، قیاس، ارزیابی، تشخیص، تصمیم، استنباط، طبقه بندی، تطابق، به کار گیری حافظه، چیدمان اطلاعات، احساس زمان، کشف استدلالی، تحقیق و جستجو، بهره گیری از اطلاعات فیزیکی و حواس پنجگانه، بهره گیری از تعقل انتزاعی، مدیریت بحران، پرسشگری، آزمون، درک مکانی- بصری، شناسایی رنگ، خط، فرم، فضا و تجسم و باز نمایی گرافیکی، مهارت به کار گیری کل بدن برای بیان افکار و احساسات و سهولت در به کارگیری اندام برای تعادل، چالاکی، هماهنگی، قدرت، انعطاف پذیری و سرعت، توانایی درک، تشخیص و تبدیل و اجرای اشکال موسیقایی که مستلزم شناسایی ریتم، ارتفاع یا ملودی، طنین یا رنگ مایه یک موسیقی است، توانایی درک و تمایز حالات روحی مقاصد، انگیزه ها و احساسات دیگران که مستلزم شناخت حالات چهره، صداها، اشارات و دیگر نشانه هاست و توانایی تحت تأثیر قرار دادن گروهی از مردم، شناخت خود و توانایی ها و محدودیت ها و حالات درونی، مقاصد و انگیزه ها، خُلق و خو، تمایلات، خویشتن داری، انظباط، ادراک و عزت نفس، مهارت در شناخت و طبقه بندی گیاهان- جانوران و محیط پیرامون، قدرت به کار گیری لغات به صورت شفاهی و کتبی، مهارت کنترل هیجانات نظیر خشم، شادی، غم و ترس و توانایی بر قراری ارتباط مطلوب با دیگران در هر یک از این حالات و توانایی موقعیت گزینی، خود پنداری، درک معنی مرگ، زندگی، سرنوشت، عشق و هنر.
در ایده آل نظام های آموزشی، هدف نهایی پرورش انواع هوش با تعریف رایج و مصطلح است در حالی که تمامی آن چه بر شمردیم، مصادیق گوناگونی از "عقل" هستند.
تجربه تاریخ نشان داده است که پرورش و توسعه "عقل" در وجود افراد جامعه منجر به برتری طلبی نسبت به دیگران، هیجانات کاذب و انباشت انرژی و نا آرامی درونی و عدم تعادل می شود و افراد با هوش یا تیز هوش با اصطلاح روان شناسان و در حقیقت افرادی که "عقل" پرورش یافته ای در اختیار دارند، برای کنترل هیجانات و تنوع طلبی ها و میل افسار گسیخته برای تجربه های جدید، به هنجار های رفتاری روی می آورند و حتی به روان گردان ها یا مواد اعتیاد آور محرک و مخدر مبتلا می شوند.
- في الجمعة أبريل 03, 2009 6:34 am
- ابحث في: سايمنتولوژي
- عنوان: هوش ظاهري و هوش باطني (IQ - WQ)
- پاسخها: 1
- مشاهده شده: 3546
نمادهای شبکه منفي در تهران (ساختمان بانک قوامين)
بارزترين نماد ابليسک در تهران ساختمان مؤسسه قرضالحسنه قوامين در ميدان آرژانتين است. اين ساختمان زشت، که توجه همگان را به خود جلب ميکند، علاوه بر ارائه نماي يک ابليسک عظيم در يکي از پرترددترين مناطق تهران، و مشرف بر مصلاي بزرگ تهران، با رنگ قرمز نيز تزيين شده. اين رنگ در مناسک شيطانپرستان کاربرد دارد. ساختمان قوامين در حوالي نيمه دهه 1370 به يک نهاد امنيتي تعلق داشت و «صندوق قرضالحسنه امين» ناميده ميشد که از مؤسسات مقتدر مالي کشور بود.بعدها، ساختمان فوق به مؤسسه قرضالحسنه قوامين فروخته شد. بهرغم اين تغيير، در آذر 1386 مؤسسه قوامين در تبليغات خود اقدام به استفاده از عدد 666 (نماد شيطان) نمود. اين امر اعتراضاتي را سبب شد که منجر به مداخله رئيسجمهور و جلوگيري از پخش تبليغات مؤسسه فوق از تلويزيون شد.
در مراجعه به «گوگل ارث» متوجه شدم که در عکس هوايي از تهران ساختمان فوق با رنگ قرمز به شکلي چشمگير متمايز است.
![Erfan - جستجو Obelis22](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis22.jpg)
عکس هوايي «گوگل ارث» از ابليسک قرمز رنگ ميدان آرژانتين مشرف بر مصلاي بزرگ تهران
![Erfan - جستجو Obelis23](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis23.jpg)
ماکت ابليسک ميدان آرژانتين، مشرف بر مصلاي تهران
![Erfan - جستجو Obelis24](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis24.jpg)
![Erfan - جستجو Obelis25](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis25.jpg)
- في الخميس أبريل 02, 2009 1:07 pm
- ابحث في: آخرالزمان
- عنوان: نمادهای شبکه منفي در تهران (ساختمان بانک قوامين)
- پاسخها: 0
- مشاهده شده: 5576
نمادهای شبکه منفي در ايران (دماوند و فرقههاي رازآميز)
درباره علل «تقدّس» دماوند در ميان فرقههاي رازآميز شيطاني، اعم از فراماسونري و ساير نحلهها، دو علت ميتوان برشمرد:نخست، و مهمترين، قدمت و عمق سکونت يهوديان در دماوند است. در سده هفدهم ميلادي دماوند سکنه قابل توجه يهودي داشت و علاوه بر يهوديان علني، فرقه کابالا و اعضاي شبکه يهوديان مخفي «دونمه» (پيروان شابتاي زوي) [1] در دماوند پيروان و مبلغيني برجسته چون شموئيل بن هارون دماوندي داشتند.
بهنوشته جودائيکا «گورستان و خرابههاي کنيسه دماوند گواه بر قدمت استقرار يهوديان در اين شهر است. در سده هفدهم بابايي بن لطف، مورخ يهودي- ايراني، از يهوديان دماوند به عنوان يکي از هيجده جامعه يهودي ياد کرده که در جستجوي نسخههاي کابالايي بودند و قرباني موج گروش اجباري به اسلام شدند. تبليغات فرقه شابتاي [دونمه] در ايران با نام شموئيل بن هارون دماوندي در پيوند است.» طبق مندرجات تاريخ يهود ايران حبيب لوي، دماوند از مراکز مهم يهوديان ايران بود و گورستان کهن آنان بهنام «گيلعاد» پابرجاست. لوي مدعي است که يهوديان دماوند بقاياي اسراي بنياسرائيلاند که در زمان حمله آشور به گيلعاد (جلعاد) دماوند کوچانده شدند. [1] اين ادعا، بر بنياد منابع معتبر تاريخي، مورد تأييد من نيست. معهذا، بر اساس منابع دوران صفوي، ميدانيم که دماوند يهودياني کثير داشت و بخش مهمي از ايشان در زمان شاه عباس دوّم به اسلام گرويدند. منابع يهودي اين گروش را «اجباري» ميدانند و جديدالاسلامهاي دماوند را از «يهوديان مخفي» ميخوانند.* حاج نحميا مروتي، حاج اسماعيل اخوان (يزقل شمعون)، اسحاق يونسي (اسحاق يوحنا)، عزيزالله مروتي و بنيامين يهودا بنيانگذاران مدرسه آليانس اسرائيلي در دماوند بودند. پس از صدور اعلاميه بالفور (2 نوامبر 1917) اوّلين سازمان صهيونيستي ايران با نام «انجمن تقويت زبان عبري» تأسيس شد که اندکي بعد «انجمن صيونيت ايران» نام گرفت. يهوديان دماوند در اين سازمان نقش برجسته داشتند و عزيزالله يوحنا دماوندي (راب نعيم) منشي آن بود. بر بنياد «يهوديان مخفي» دماوند در سدههاي نوزدهم و بيستم ميلادي بابيگري و بهائيگري در اين خطه گسترش فراوان يافت. ميرزا نبي دماوندي از بابياني بود که در جريان ترور نافرجام ناصرالدينشاه اعدام شد.
دوّمين عامل که توجه خاص فرقههاي رازآميز و شيطاني به دماوند را توضيح ميدهد، شکل اين قله عظيم است. دماوند را تنها کوه مخروط مثلث نماي بزرگ در ميان کوههاي جهان ميدانند که از اين منظر ميتواند بزرگترين نماد طبيعي اُبليسک [1] شمرده شود. ابليسک Obelisk، که در فراماسونري و نحلههاي رازآميز و شيطاني سخت مورد تکريم است، نماد مقدس پاگانيسم در مصر باستان است و مظهر آلت تناسلي مذکر به معناي حلول يا دخول شيطان در کالبد انسان يا تسليم روح خود به شيطان و اخذ نيرو از او؛ آنگونه که در نمايشنامه «دکتر فائوستوس» کريستوفر مارلو** يا «فائوست» گوته به تصوير کشيده شده و در سالهاي اخير به وفور در فيلمهاي سينمايي، به شکل حلول مستقيم شيطان در جسم انسان يا باروري انسان از شيطان يا موجودات فضايي، ترويج ميشود.
اين همان نماد کهن شيطان در صحراي عرفات (21 کيلومتري شمال مکه) است که هر ساله توسط ميليونها زائر خانه خدا در مناسک «رمي جمرات» در سه نوبت سنگ باران ميشد. در سالهاي اخير، حکومت سعودي اين سه نماد باستاني را، که نه تنها از نظر مناسک اسلامي بلکه از نظر تاريخ اديان و اسطورهشناسي نيز واجد اهميت منحصربهفرد است، برداشت و به جايش ديواري ساده گذارد. با اين تغيير، که قطعاً تصادفي نبود، «رمي شيطان» از غني ترين نماد برائت انسان از شيطان تهي شد. در فضايي نماد ابليسک از مناسک حج حذف ميشود که سر نورمن فاستر (لرد فاستر تمس بنک)،[1] معمار بزرگ انگليسي و ماسون بلندپايه که بازسازي مکه به دست اوست، در سراسر جهان نمادهاي ابليسک يا به تعبير ديگر «هرمهاي ايلوميناتي»*** به پا ميکند.
عجيب است، ولي باور کنيد، که نمادهاي ابليسک به وفور در معماري ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي در ايران به کار گرفته شده. در معماري اسلامي ابليسک (نماد شيطان) وجود ندارد. نمي دانم چرا رئيس وقت مجلس متوجه اين امر نشد و به معمار طرف قرارداد با مجلس تذکر نداد.
![Erfan - جستجو Obelis10](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis10.jpg)
نماد ماسوني ابليسک در شهر واشنگتن که به عنوان يادمان جرج واشنگتن، پدر دولت آمريکا، به دست معماران ماسون ساخته شد.
اين نماد با 294/ 169 متر ارتفاع بلندترين ابليسک ساخته بشر است. در سال 1884 نصب شد.
![Erfan - جستجو Obelis11](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis11.jpg)
يکي از نمادهاي ابليسک مصر باستان
المطريه (شمال قاهره، نزديک عين شمس)
![Erfan - جستجو Obelis17](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis17.jpg)
نماد کهن ابليسک در مناسک رمي جمرات (سنگباران شيطان)
![Erfan - جستجو Obelis15](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis15.jpg)
![Erfan - جستجو Obelis14](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis14.jpg)
ديواري که جايگزين نماد کهن ابليسک شده است
![Erfan - جستجو Obelis13](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis13.jpg)
![Erfan - جستجو Obelis12](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/obelis12.jpg)
نمادهاي ابليسک در ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي
توضيح مهم: اين يادداشت برگرفته از بخشي از پژوهشهاي منتشرنشده نگارنده است در زمينه نمادهاي شيطاني. هماره، از جمله در مقدمه جلد اوّل زرسالاران، به پرهيز از سطحينگري توصيه کردهام. در آنجا نوشتم: کتاب من نبايد سبب شود که هر جديدالاسلامي را «يهودي مخفي» بپنداريم؛ و از ميان صحابهاي که در رکاب پيامبر اکرم (ص) به شهادت رسيدند مخيريق و اسود راعي را مثال زدم که هر دو کليمي نومسلمان بودند. در اينجا نيز تأکيد ميکنم که يادداشت فوق نبايد توهين به کوه دماوند، به عنوان يکي از زيباترين نمادهاي ايران زمين، يا به مردم شريف و مسلمان آن سامان، تلقي شود. درباره ساير مناطق ايران نيز چنين کاوشهايي انجام دادهام از جمله درباره اصفهان و شيراز که زادگاه و موطن من است. اگر قرار باشد تنها به صرف تعلق به يک منطقه کساني مورد اتهام قرار گيرند، اين اتهام ميتواند متوجه من نيز باشد زيرا در زمان انقلاب مشروطه، طبق آمار «آليانس اسرائيلي»، يک دهم از جمعيت پنجاه هزار نفري شهر شيراز يهوديان بودند. درباره تکاپوهاي اوّليه کانونهاي استعماري در شيراز پژوهشي انجام دادهام که منتشر خواهد شد.
* مهاجرت وسيع يهوديان به ايران در دوران شاه صفي اوّل بدانجا رسيد که شاه عباس دوّم، به تحريک وزيرش محمد بيگ، فرماني صادر کرد که طبق آن کليه يهوديان اصفهان و سراسر ايران بايد به اسلام بگروند. اين در حالي است که وي رويهاي باز و تسامحآميز نسبت به مسيحيان داشت. در نتيجه اين فرمان، گروه کثيري از يهوديان، که رقم ايشان يکصد هزار نفر ذکر ميشود، ظاهراً به اسلام گرويدند ولي، بهنوشته راجر سيوري، «مخفيانه» به دين يهود وفادار ماندند. (راجر سيوري، «عباس دوّم»، ايرانيکا)
** کريستوفر مارلو (1564-1593) از مأموران اطلاعاتي اينتليجنس سرويس انگليس در عصر اليزابت اوّل بود. اين سازمان را سِر فرانسيس والسينگهام اداره ميکرد که به عنوان اوّلين رئيس سرويس اطلاعاتي انگليس شناخته ميشود. مارلو شاعر و اديبي نامدار و نويسنده نمايشنامههاي معروف دکتر فائوستوس و تيمور لنگ است. مارلو فارغالتحصيل کالج کرپوس کريستي دانشگاه کمبريج است. او از همان دوران تحصيل و اقامت در کمبريج با سازمان اطلاعاتي اليزابت همکاري ميکرد و به جاسوسي در ميان مدرسين و طلاب، براي کشف کاتوليکها، اشتغال داشت. در دهه 1580، بهدليل پيگردهاي خونين دربار اليزابت عليه کاتوليکها، طلاب کاتوليک انگليس به فرانسه ميگريختند و گروهي از ايشان درواقع مأموران اطلاعاتي بودند که اهداف جاسوسي را دنبال ميکردند. مارلو نيز در چنين مأموريتهاي مخفي شرکت داشت. او سرانجام در جريان يک ماجراي مشکوک، که چگونگي آن روشن نيست، به قتل رسيد. دو تن از همراهان او در اين ماجرا، رابرت پولي و اينگرام فريزر، مانند مارلو جاسوس والسينگهام بودند و نفر سوم (نيکلاس اسکرس) گويا جاسوس دوجانبه بود. توماس کيد، دوست و همخانهاي کريستوفر مارلو، در دو فقره از نامههايش مارلو را «ملحد» خوانده و يکي ديگر از دوستان مارلو در نامهاي او را «ملحد» و «همجنسباز» ناميده است. دکتر فائوستوس داستان زندگي فردي است که در ازاي ثروت و قدرت زندگي خود را به شيطان ميفروشد و اين شايد تجلي آرزوهاي نهفته خود مارلو باشد. نمايشنامه تيمور لنگ مارلو مضموني ضد اسلامي دارد. در اين نمايشنامه تيمور چوپانزاده دلاوري است که بر اثر نبوغ خود به اوج اقتدار و شهرت رسيد. بهنوشته مرحوم دکتر عبدالحسين نوائي، «آنچه از اين نمايشنامه مستفاد ميشود نفرت و وحشت اروپاي مسيحي و بي اطلاع است از ديانت اسلام.» مارلو، بدون توجه به مسلمان بودن تيمور، ادعا ميکند که تيمور «قرآن ترکي و نوشتههاي خرافي را که در معبد محمد يافته بود» سوزانيد؛ بايزيد و همسرش در اسارت تيمور از ترس از اسلام برگشتند و زماني که تيمور وارد «پرسپوليس» شد ارابه جنگي او را عدهاي از شاهان آسيا ميکشيدند!
*** Illuminati [1]
ايلوميناتي، جمع «ايلوميناتوس» lluminatus لاتين به معنی «منور» و «نوراني» و «روشن بين»، به معني کسي که داراي نورانيت و خرد فوق طبيعي است. نام فرقهاي رازآميز است که يک کشيش سابق يسوعي بهنام آدام ويسهاوپت در سده هيجدهم (1776) در باواريا ايجاد کرد. طريقت مخفي ايلوميناتي در سرزمينهاي آلمانينشين توسعه فراوان يافت و شاخههاي آن در فرانسه و بلژيک و هلند و دانمارک و سوئد و لهستان و مجارستان تأسيس شد. فعاليت اين فرقه بهطور عمده عليه کليساي رم بود و به اين دليل در ميان کاتوليکها به شدت منفور است. در دوران اخير، آليستر کرولي، [1] متفکر برجسته شيطانپرست، اين طريقت را تجديد سازمان داد. کرولي را پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) ميدانند. برخي محققين «ايلوميناتي» را فراتر از فراماسونري و فرقهاي ميدانند که بلندپايهترين و قدرتمندترين گردانندگان جهان امروز، از جمله سِر وينستون چرچيل، عضو آن بودهاند. به عبارت ديگر، «ايلوميناتي» آئيني مخفي و رازآميز است با مناسک بهغايت پنهان و شيطانپرستانه که قدرتمندان عضو «گروه بيلدربرگ» [1] بدان تعلق دارند.
- في الخميس أبريل 02, 2009 12:48 pm
- ابحث في: آخرالزمان
- عنوان: نمادهای شبکه منفي در ايران (دماوند و فرقههاي رازآميز)
- پاسخها: 1
- مشاهده شده: 3058
نمادهای شبکه منفي در ايران (دماوند و فرقههاي رازآميز)
دماوند و فرقههاي رازآميزيهوديان دماوند، فراماسونري و نماد ابليسک
نوشته عبدالله شهبازي http://shahbazi.org
خواب ميبينم
دماوند گرانسنگ از ميان رفته ست
کوه کوهان
کوه ورجاوند پيروزي
کوه پيشاني بلند آسمان آهنگ
از ميان رفته ست
و تهي جاي عظيمش معبر بادي است پيچنده
(سياوش کسرايي)
![Erfan - جستجو Damava10](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/damava10.jpg)
گاه ميانديشم سياستهاي نادرست توسعه، همان سياستهايي که اندکي پس از پايان جنگ آغاز شد، و «فرانکنشتين» مخلوق آن، تهران، اسطورههاي کهن ايراني را به واقعيت بدل ميسازد. گويي نيرويي اهريمني بر تهران ميدمد که جانمايه خود را از «ضحاک» ميگيرد؛ همان نماد پليدي که در کوه دماوند، بر فراز تهران، تا «آخرالزمان» در بند است. ايرانيان ضحاک را نکشتند زيرا بر آن بودند که از رجاسات بدن او فساد جهان را خواهد آکند.
![Erfan - جستجو Zahhak10](https://i.servimg.com/u/f84/13/74/16/27/zahhak10.jpg)
تصوير به بند کشيدن ضحاک در کوه دماوند به دست فريدون در شاهنامه بايسنقري
در اساطير ايراني، ضحاک (اژدها) نماد «ابليس» است؛ همانکه امروزه در غرب «لوسيفر» (Lucifer) خوانده ميشود و پرستندگاني کثير يافته: «شيطان پرستان». در دوران معاصر، مروج بزرگ اين نحله آليستر کرولي [1] بود که طبق روايت مشهور پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) است. [2] در سال 1966 آنتون لاوي «کليساي شيطان» را در آمريکا بنا نهاد و در 1969 «کتاب مقدس شيطان پرستان» را منتشر نمود. [3]
از منظر شيطان پرستان، «لوسيفر» فرشته مغضوب خداوند است که پيروانش او را «نور» و دشمنانش را «تاريکي» ميدانند. واژه لاتين «لوسيفر»، به معني «ستاره صبحگاهي»، نام ديگري است براي ستاره زهره (ونوس). در پاگانيسم رومي، لوسيفر «ژوپيتر» نام داشت و خداي خدايان بود. «ژوپيتر» در يونان باستان «زئوس» ناميده ميشد. «زئوس» نيز به معني «نوراني» و «درخشان» است. طبق باور شيطانپرستان، سرانجام «لوسيفر» با «ماشي يح» מָשִׁיחַ (مسيح) به تعامل و مصالحه خواهند رسيد و «مسيح» زمين و زمينيان را در سهم «لوسيفر» قرار خواهد داد. بنابراين، برخلاف آرمان کساني که به عبث ظهور مسيح (= مهدي در اسلام) را انتظار ميکشند، در آخرالزمان اين «لوسيفر» است که در زمين ظهور ميکند نه «مسيح». آينده زمين از آن لوسيفر خواهد بود. اين اعتقادات عميق و جدّي است و بايد جدّيشان گرفت.
برخلاف باور اساطيري ايرانيان، که دماوند را محبس و در نهايت محل خروج ضحاک («دجال» اسلامي يا «لوسيفر» غربي= نيروي شر و تاريکي) در آخرالزمان ميدانند، از ديدگاه تئوسوفيستها و نحلههاي رازآميز ماسوني دماوند مأمن و مخفيگاه «استادان نور» و محل خروج «موعود» و «منجي» ايشان است. از اينرو، دماوند در باورهاي ماسوني- يهودي جايگاهي مقدس و برجسته دارد.
بهرامشاه نائوروجي شروف (بهرامشاه نوروزجي صراف)، تئوسوفيست نامدار پارسي (زرتشتي) هند، مدعي است که از هيجده سالگي (1876) سير و سياحت خود را آغاز کرد و در مرز هند و افغانستان تصادفاً با گروهي از «زرتشتيان مخفي» آشنا شد که با نام فرقه صوفي «صاحبدلان» فعاليت ميکردند. رهبر فرقه از بهرامشاه دعوت کرد که با آنان به مخفيگاهشان، غاري در کوه دماوند، رود. بهرامشاه با ايشان به ايران و به دماوند رفت، سه سال با آنان در غارشان زندگي کرد، «علم خُشنوم» را از ايشان فرا گرفت، «اسرار» را آموخت، صاحب «کرامت» شد و حتي قدرت حافظهاش به طرزي شگفت افزايش يافت. او به بمبئي باز گشت و در اوايل سده بيستم «دعوت» خود را علني کرد. خورشيدجي کاما و جيوانجي مودي، سرشناسترين ماسونهاي هند که هر دو پارسي بودند، از او حمايت ميکردند. بر مبناي آموزههاي بهرامشاه در سال 1910 در بمبئي «انستيتوي علم خُشنوم» تأسيس شد. در اين انستيتو چهرههاي نامداري آموزش ديدند که در تحولات هند و ايران مؤثر بودند: فيروز و دينشاه شاپورجي ماساني، فرامرز و جهانگير سهرابجي چينيوالا، کاماجي کاما، جمشيدجي شروف، فيروزشاه شروف، م. ايراني و ديگران.
طبق آموزههاي «خُشنوم»، بهرغم اينکه بهرامشاه از «استادان» خود، فرقه «صاحبدلان» دماوند، جدا شد ولي اين «استادان غيبي» هماره به شکلي مرموز بر او ظاهر ميشدند و راهنمايياش ميکردند. «فرقه صاحبدلان» مرکب از 72 تن پيروان «دين بهي» است که پس از حمله اعراب و سقوط دولت ساساني در غاري در دماوند پنهان شدند. آنان تا به امروز زندهاند. اين غاري ويژه است که در گذشته دور با همين هدف ساخته شد و بيگانگان را به آن راهي نيست. طبق اين باورها، بهرامشاه ورجاوند، که هر از چند در قالب انسان به زمين بازميگردد، در يکي از «بازگشت»هايش در وجود يک نظامي بلندپايه ايراني زاده ميشود و رئيس فرقه مخفي دماوند را از مرگ ميرهاند.
اينگونه باورهاي رازگونه به ظاهر مهمل، ولي معنادار، را مأموران اطلاعاتي بريتانيا نيز رواج ميدادند. کلنل سِر رابرت يانگهزبند، که در سال 1877 ژنرال شد، در خاطراتش مدعي است: روزي در کوه دماوند شکار ميکرد، بهناگاه دري مخفي يافت، به درون غاري رفت، از سوي «صاحبدلان» مورد پذيرايي قرار گرفت، عصر به خانه باز گشت، فردا و روزهاي بعد به جستجو پرداخت ولي هيچ نشاني از آن غار نيافت.
- في الخميس أبريل 02, 2009 12:29 pm
- ابحث في: آخرالزمان
- عنوان: نمادهای شبکه منفي در ايران (دماوند و فرقههاي رازآميز)
- پاسخها: 1
- مشاهده شده: 3058
» تفسیر الفاتحه
» فلسفه پیدایش هستی
» 666
» قطره
» سوال(لطفا جواب دهید)
» نماد 666 در لا به لاي زندگي روزمره
» سوال درباره پاکسازي مکان از موجودات غير ارگانيک
» ویژه نامه تخصصی فرادرمانی مجله طب کل نگر منتشر شد.
» گزارش رفع انسداد عروق کرونر با انجام « فرادرمانی»
» گزارش درمان قطعی مدولوبلاستوم مخچه ای با استفاده از « فرادرمانی »
» گزارش بهبود عیب انکساری چشم با فرادرمانی
» نمونه هاي برگردان موسيقي خوانندگان ايراني داخل کشور
» محور وجودي، شعور و ضد شعور
» هوش ظاهري و هوش باطني (IQ - WQ)
» نمادهای شبکه منفي در تهران (ساختمان بانک قوامين)
» نمادهای شبکه منفي در ايران (دماوند و فرقههاي رازآميز)